آرینآرین، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

آرین مرد کوچولوی مامانی

یه مروارید دیگه

پسر قشنگم پسر نازم آرین مامان ، این روزها شما بدجوری ناآرومی . همش هم به خاطر درد دندونته ؛ شبها تا صبح چند بار بیدار میشی . من و بابایی عاشقونه میایم بالا سرت و نوازشت میکنیم اخه شما یه دونه گل پسر من و باباتی . دیگه این روزها همه چی میتونی بخوری با دندونهای خوشگلت . خیلی هم بامزه غذا میخوری ادم میخواد غش کنه واست . پسرکم تو خیلی خیلی مهربونی حتی وقتهایی که بیقراری و درد داری ، همیشه داری میخندی و خنده از رو لبات نمیره . مهربون من با تو زندگی خیلی خوبه . تو یه فرشته ای که خدا تورو به ما امانت داده قول میدم از فرشتش خوب مراقبت کنم . با تمام وجودم میپرستمت             ا...
23 اسفند 1392

اولین مروارید

سلام پسر قشنگم دیشب شما دو تا مروارید درواردی   بماند که تا صبح خیلی اذیت شدی انقدر گریه کردی تا اون مروارید های خوشگلت نوچ زد . خیلی منتظر این لحظه بودم مامانی ، الهی که من فدای خودت و دندونای خرگوشیه خوشگلت بشم . خیلی عرق کرده بودی . مامانی و بابایی کلی نگرانت شده بودن اخه تو نفس مایی یه تار مو از سرت کم بشه من میمیرم . راستــــــــــــــــــــــــــــــی رفتی تو 9 ماهگی فعال هم شدی امروز صبح که پیش مادرجونت بودی دیدم میگه چهار دست و پا رفتی وسیله های خاله رو خراب کردی قربونت برم که تازه اول شیطونیهاته   دوست دارم قد تموم شنهای ساحل حالا اگه تونستی بشماری      بچم از شدت درد خوابش برده اینجا  ...
4 اسفند 1392
1